آرمه

لغت نامه دهخدا

( آرمه ) آرمه. [ رِ م َ ] ( ع اِ ) دندان. ( مهذب الاسماء ). || سال قحط.
ارمه. [ اُ م َ ] ( اِخ ) مخفف ارمیا. ( غیاث ) ( آنندراج ). و او را با خضر یکی دانسته اند ( ! ). ( غیاث ). رجوع به ارمیا شود.
ارمه. [ اُ رَم ْ م َ ] ( ع اِ ) دندان. ج ، اُرم . ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

( آرمه ) دندان
دندان

فرهنگ اسم ها

اسم: آرمه (دختر) (فارسی، عربی) (تلفظ: arameh) (فارسی: آرمه) (انگلیسی: arameh)
معنی: آرام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم