لغت نامه دهخدا
بنزد آبشناس آن کس است طعمه موج
که زآب علم تو دارد گذر طمع به شناه.رضی الدین نیشابوری.زیر رکاب تواَند کارگذاران ْ رهین
پیش عنان تواَند آب شناسان ْ مطیع.رضی الدین نیشابوری.|| مقنی که داندکدام زمین را آبست و کاریز در آن توان کردن. قناقن.قن قن. ( ربنجنی ) ( السامی فی الاسامی ). و مجازاً رسم و قاعده دان. و آبشناسان جمع آن است.