آبناک

لغت نامه دهخدا

( آبناک ) آبناک. ( ص مرکب ) آب دار. آمیخته به آب : ضیاح ، ضیح ؛ شیری آبناک. و زمینی آبناک ؛ زمین که چشمه های بسیار دارد. زمین که آب از آن تراود.

فرهنگ عمید

( آبناک ) آبدار، نم دار، مرطوب.

ویکی واژه

آب‌ناک
(قدیم): دارای آب یا رطوبت؛ آبدار. زمین‌های تَر و آب‌ناک. بیرونی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم