تصالج

لغت نامه دهخدا

تصالج. [ ت َ ل ُ ] ( ع مص ) با هم کری نمودن. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به تصالخ شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
داشاق
داشاق
تعداد
تعداد
جنگ اول، به از صلح آخر
جنگ اول، به از صلح آخر
اوشاخ
اوشاخ