برشکنجیدن

لغت نامه دهخدا

برشکنجیدن. [ ب َ ش ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) شکنجیدن:
ز آز و فزونی برنجی همی
روانرا چرا برشکنجی همی.فردوسی.و رجوع به شکنجیدن شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال مکعب فال مکعب فال درخت فال درخت فال تماس فال تماس