مفلفل

لغت نامه دهخدا

مفلفل. [ م ُ ف َ ف َ ] ( ع ص ) شعر مفلفل؛ موی سخت مرغول. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). موی سخت مجعد. ( از اقرب الموارد ): و هم سود مفلفل الشعور. ( اخبار الصین و الهند ص 5، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مغلغل شود. || ثوب مفلفل؛ جامه منقش به شکل فلفل. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). جامه منقش به شکل دانه های فلفل. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || شراب مفلفل؛ شراب زبان گز. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شرابی که مانند فلفل زبان را بگزد. ( از اقرب الموارد ). || ادیم مفلفل؛ پوست نیک پیراسته. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || لحم مفلفل؛ گوشت با توابل. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). طعام مفلفل؛ طعامی که در آن فلفل ریخته باشند. ( از اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
لسان الغیب یعنی چه؟
لسان الغیب یعنی چه؟
زه یعنی چه؟
زه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز