کوژ گشتن. [ گ َ ت َ ] ( مص مرکب )خمیده پشت شدن. خمیده قامت شدن. گوژ شدن: سرو بودیم گاه چند بلند کوژ گشتیم چون درونه شدیم.کسائی.ز رشک چهره تو ماه تیره گشت و خجل ز شرم قامت تو سرو کوژ گشت و دوتاه.فرخی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 359 ).رجوع به کوژ و کوژ شدن شود.