کرواز. [ ک َرْ ] ( اِ ) این کلمه درعبارت ذیل از تاریخ طبرستان ابن اسفندیار آمده است ومعنی نوعی بیل می دهد: جمله بندگان و رعایای رستاق خود را فرمود تا با بیل و کرواز و ناروب بدان موضع شوند و راه اصفهبدان بیفکنند و خراب و ناپدید گردانند. ( تاریخ طبرستان ج 1 ص 173 ). در تداول مردم گیلان: بیل نوک تیز. گرواس. ( از فرهنگ گیلکی تألیف ستوده ).
کرواز (جمع کروازها)
# فعل، کارواژه (کرواز پیشنهاد محمدی حیدری ملایری است).
# [ ک َرْ ] (اِ) این کلمه درعبارت ذیل از تاریخ طبرستان ابن اسفندیار آمده است ومعنی نوعی بیل می دهد: جمله ٔ بندگان و رعایای رستاق خود را فرمود تا با بیل و کرواز و ناروب بدان موضع شوند و راه اصفهبدان بیفکنند و خراب و ناپدید گردانند. (تاریخ طبرستان ج 1 ص 173). در تداول مردم گیلان : بیل نوک تیز. گرواس. (از فرهنگ گیلکی تألیف ستوده ).