چارچار کردن

لغت نامه دهخدا

چارچار کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برابری و مقابله کردن:
تا بر کسی گرفته نباشد خدای خشم
پیش تو ناید و نکند با تو چارچار.منوچهری.|| ملاقات کردن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

سرو صدا کردن. داد و فریاد کردن. یا ملاقات کردن.