ویشگرد

لغت نامه دهخدا

ویشگرد. [ ش َ گ ِ ] ( اِخ ) شهری است استوار اندرمیان کوه و صحرا نهاده بر حد میان چغانیان و ختلان واندر وی دایم باد آید و تربت شقیق بلخی رحمةاﷲعلیه آنجاست و از وی زعفران بسیار خیزد. ( حدود العالم ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مرسوله
مرسوله
میسترس
میسترس
فکر
فکر
چیره
چیره