لغت نامه دهخدا واخواستن. [ خوا / خا ت َ ] ( مص مرکب ) بازخواستن. بازگرفتن: داد تو واخواهم از هر بیخبرداد که دهد جز خدای دادگر.مولوی.هرچه که نتوانی از آن خاستن زشت بود دادن و واخواستن..طفل بود کز خرد ناتوان هرچه دهد بازستاند روان.امیرخسرو.