واخزیدن

لغت نامه دهخدا

واخزیدن. [ خ َ دَ ] ( مص مرکب ) بجایی درشدن.
- درهم واخزیدن؛ بهم چسبیدن:
هر دو درهم واخزیدند از نشاط
جان به جان پیوست آندم ز اختلاط.مولوی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سنگلاخ
سنگلاخ
نکوهیدن
نکوهیدن
ارور
ارور
ایده آل
ایده آل