نخچیز

لغت نامه دهخدا

نخچیز. [ ن َ ] ( ص ) پیچیده. ( جهانگیری ) ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). درهم گشته. ( برهان قاطع ). نوردیده. ( فرهنگ خطی ):
به جامه خواب راگلبیز بوده
به شب تا صبح را نخچیز بوده ( ؟ ).میرنظمی ( از شعوری ).