مکاوحات

لغت نامه دهخدا

مکاوحات. [ م ُ وَ / وِ ] ( از ع، اِ )ج ِ مکاوحة. ستیزه ها. ستیزگیها. منازعات: به حرمتی هرچه تمامتر در خانه خود بنشست و از معرض مخاصمات و مکاوحات اجتناب نمود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 434 ). و رجوع به مکاوحة و مکاوحت شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اسرار کردن
اسرار کردن
حریص
حریص
رویداد
رویداد
میلف
میلف