منبن

لغت نامه دهخدا

منبن. [م ُ ن َب ْ ب َ ] ( ع ص ) عنقود منبن؛ خوشه انگور که بعض بر آن خورده باشد. ( منتهی الارب ). خوشه انگوری که بعضی از دانه های آن را خورده باشند. ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال اوراکل فال اوراکل فال تک نیت فال تک نیت فال اعداد فال اعداد