مسربه

لغت نامه دهخدا

( مسربة ) مسربة. [ م َ رَ / رُ ب َ ] ( ع اِ ) چراگاه. ( منتهی الارب ). مرعی. ( اقرب الموارد ). مسرب. || موی ریزه میانه سینه تا شکم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). موی سینه تا ناف. سربة. و رجوع به سربة شود. || حلقه دبر. ( منتهی الارب ). مخرج غایط. || مجرای غایط. || مجرای اشک. ( از اقرب الموارد ). || صفه پیش برواره. ( منتهی الارب ). ج، مسارب. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).