مخرطم

لغت نامه دهخدا

مخرطم. [ م ُ خ َ طِ ] ( ع ص ) زننده بر خرطوم. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کسی که می زند بر خرطوم. ( ناظم الاطباء ).
مخرطم. [ م ُ خ َ طَ ] ( ع ص ) موزه نوک دار. ( از ذیل اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
لا تنس ذکر الله
لا تنس ذکر الله
کافر همه را به کیش خود پندارد
کافر همه را به کیش خود پندارد
کاپل
کاپل
وارونه
وارونه