قیهل

لغت نامه دهخدا

قیهل. [ ق َ هََ ] ( ع اِ )پیکر. || دیدار و روی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). قیهلة. و از این باب است قول علی علیه السلام: و اجعل حندوریتک الی قیهلی؛ ای وجهی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال نخود فال نخود فال زندگی فال زندگی فال لنورماند فال لنورماند