قواع

لغت نامه دهخدا

قواع. [ ق ُ ] ( ع اِ ) خرگوش. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). قُواعة مؤنث آن است. ( آنندراج ).
قواع. [ ق َوْ وا ] ( ع ص ) گرگ بانگ کنان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت