قرامص

لغت نامه دهخدا

قرامص. [ ق ُ م ِ ] ( ع اِ ) شیر زبان گز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اللبن القارص. ( اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اسرار کردن
اسرار کردن
اسکل
اسکل
لا تنس ذکر الله
لا تنس ذکر الله
فال امروز
فال امروز