قامح

لغت نامه دهخدا

قامح. [ م ِ ] ( ع ص ) شتر سربرآورده بازمانده از آب خوردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گویند: بعیر قامح، ناقة قامح، ابل قمح و قامحه. ( منتهی الارب ). || شتر ناخوش دارنده آب را بهر علت که باشد. || شتر سخت تشنه که از شدت آن سست باشد. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
لوتی
لوتی
شکوه
شکوه
بی عرزه
بی عرزه
فال امروز
فال امروز