لغت نامه دهخدا
ای پیر گشته بهر جوانان ز ره مرو
ریش سپید در پی زلف سیه مرو
قاضی در دم این شعر را خواند:
پیرانه سر کشیدم سر در ره سگانت
موی سپید کردم جاروی آستانت.
و سپس گفت گوینده آن شعر همان گوینده این شعر است.و در کشف الظنون آرد: منظر الابصار ( منظر الابرار ) منظومه پارسی قاضی سنجان است و ظاهر این کلام آن است که وی قاضی سنجان است نه سنجانی ولی ظاهر کلام قاموس الاعلام آن است که او را به جهت انتساب به جدش سنجان، سنجانی گویند. این شعر او راست:
چو لاله بادل پرداغ حسرت زین چمن رفتم
تو ای شاخ گل رعنا بمان باقی که من رفتم.
( کشف الظنون و سفینة ص 303 ) ( قاموس الاعلام ج 4 ص 2654 ) ( ریحانة الادب ج 2 ص 237 ).