فلذه

لغت نامه دهخدا

( فلذة ) فلذة. [ ف ِ ذَ ] ( ع اِ ) پاره ای از گوشت و جگر و مال و از سیم و زر.ج، افلاذ، فِلَذ. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

پاره ای از جگر، گوشت، زر یا سیم.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - پاره ای از جگر و گوشت و مال و سیم و زر جمع: افلاذ فلذ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پاداش
پاداش
گویا
گویا
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
وارونه
وارونه