فقوع

لغت نامه دهخدا

فقوع. [ ف ُ ] ( ع مص ) سخت زرد شدن. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل ) ( تاج المصادر بیهقی ). زرد گردیدن و زرد بی آمیغ شدن. || فرسودن کسی را سختی های روزگار و شکستن. ( منتهی الارب ). || بالیدن کودک و جنبیدن. || از گرمی مردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || دزدیدن. ( از اقرب الموارد ). رجوع به فقع شود.