فضخ

لغت نامه دهخدا

فضخ. [ ف َ ] ( ع مص ) شکستن چیزی را. و لایکون الا فی شی اجوف. || سر شکستن کسی را. || کور کردن چشم کسی را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || یکباره ریختن آب را. ( منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تعامل
تعامل
لا تنس ذکر الله
لا تنس ذکر الله
نحوه
نحوه
فال امروز
فال امروز