فرو غلطانیدن

لغت نامه دهخدا

فروغلطانیدن. [ ف ُ غ َ دَ ] ( مص مرکب ) بسوی پایین غلطانیدن. به پائین انداختن از بلندی: اسود شمشیر برحنظله زد و از سر کوه فروغلطانید. ( تاریخ بلعمی ).

فرهنگ فارسی

به سوی پایین غلطانیدن. به پائین انداختن از بلندی.