فرطاح

لغت نامه دهخدا

فرطاح. [ ف ِ ]( ع ص ) سر پهن. ( آنندراج ). رأس ٌ فرطاح؛ سر پهن. ( منتهی الارب ). رأس فرطاح؛ أی عریض. ( اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تحمیلی یعنی چه؟
تحمیلی یعنی چه؟
باهنر یعنی چه؟
باهنر یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز