غریو برزدن

لغت نامه دهخدا

غریو برزدن. [ غ ِ وْ ب َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) بانگ و فریاد برآوردن. شور و غوغا کردن. غریو برآوردن. غریو برکشیدن. رجوع به غریو شود:
سپهدار کاکوی برزد غریو
به میدان درآمد به مانند دیو.فردوسی.

فرهنگ فارسی

بانگ و فریاد بر آوردن شور و غوغا کردن غریو بر آوردن غریو برکشیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گوت یعنی چه؟
گوت یعنی چه؟
هنگام یعنی چه؟
هنگام یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز