عودان

لغت نامه دهخدا

عودان. ( ع اِ ) ( به صیغه تثنیه ) مثنای عود. رجوع به عود شود. || کنایه از دو شاهد است، در حدیث: اًنما القضاء جمر فادفع الجمر عنک بعودین؛ یعنی بوسیله دو شاهد. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || ( اِخ ) منبر نبی ( ص ) و عصای او. ( ازمنتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
یوخ
یوخ
ظریف
ظریف
ارین
ارین
حلما
حلما