ضجور. [ ض َ ] ( ع ص ) ناقةٌ ضَجور؛ ناقه ای که در وقت دوشیدن یا بار کردن بانگ و بیقراری نماید. ( منتهی الارب ). شتر ماده بانگ کننده وقت دوشیدن. ( منتخب اللغات ). آن اشتر که جزع کند نزدیک دوشیدن.( مهذب الاسماء ). || دلتنگ. ( منتخب اللغات ). تنگدل و مضطرب و غمگین. ( غیاث ). خشمگین. ضَجِر. ( مهذب الاسماء ): نظر نکنی در بستان که بیدمشک است و چوب خشک، همچنین در زمره توانگران شاکرند و کفور و در حلقه درویشان صابرند و ضجور. ( گلستان ).
فرهنگ معین
(ضَ ) [ ع. ] (ص. ) ۱ - دلتنگ، غمگین. ۲ - خشمگین.
فرهنگ عمید
۱. بسیار دلتنگ، ملول. ۲. آزرده، بی قرار.
فرهنگ فارسی
بسیاردلتنگ، ملول، بی قرار، بسیار آزرده وبی آرام ( اسم ) ۱ - دلتنگ مضطرب غمگین. ۲ - خشمگین.