لغت نامه دهخدا صقلب. [ ص َ ل َ ] ( اِخ ) رجوع به صقلاب شود.صقلب. [ ص َ ل َ ] ( اِخ ) شهری است به اندلس از اعمال شنسترین و زمین آن پاکیزه و حاصلخیز است و در آن چشمه های جاری است. ( معجم البلدان ).صقلب. [ ص َ ل َ ] ( اِخ ) موضعی است به صقلیة. ( معجم البلدان ).