صدرالدین وزان

لغت نامه دهخدا

صدرالدین وزان. [ص َ رُدْ دی ن ِ وَزْ زا ] ( اِخ ) رجوع به وزان شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کصخل
کصخل
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
تعداد
تعداد
قرین رحمت
قرین رحمت