شنخوب

لغت نامه دهخدا

شنخوب. [ ش ُ ] ( ع اِ ) شنخوبة. سر کوه بلند. ج، شناخیب. ( منتهی الارب ). شنخوبة. شنخاب. بالای کوه. ( از اقرب الموارد ). سر کوه بلند. ( مهذب الاسماء ). || سر دوش. || مهره پشت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به شنخاب شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال اعداد فال اعداد فال فنجان فال فنجان فال احساس فال احساس