شلخ

لغت نامه دهخدا

شلخ. [ ش َ ] ( ع اِ ) اصل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). رگ و ریشه. ( از اقرب الموارد ). || نسل و فرزند مرد و نطفه آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || شرم زن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || زیبایی مرد. ( از اقرب الموارد ).
شلخ. [ ش َ ] ( ع مص ) پاره کردن چیزی به شمشیر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
شلخ. [ ] ( اِ ) یا شلج. تخم انجبار است. ( تحفه حکیم مؤمن ) ( فهرست مخزن الادویه ). رجوع به انجبار شود.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ترغیب یعنی چه؟
ترغیب یعنی چه؟
سرانجام یعنی چه؟
سرانجام یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز