درمالیدن

لغت نامه دهخدا

درمالیدن. [ دَ دَ ] ( مص مرکب ) مالیدن: به هر منی شکر [ دَر ساختن گل انگبین ] سه من گل درمالند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). مَش؛ درمالیدن دست به چیزی تا پاکیزه و چربش آن زایل گردد. ( از منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
علامت یعنی چه؟
علامت یعنی چه؟
پایان یعنی چه؟
پایان یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز