خزع

لغت نامه دهخدا

خزع. [ خ َ ] ( ع مص ) واپس ایستادن. ( از تاج المصادر بیهقی ). تخلف کردن از یاران. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ). || بریدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). بخش بخش کردن چیزی را. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

واپس ایستادن تخلف کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شهرت یعنی چه؟
شهرت یعنی چه؟
مأوا یعنی چه؟
مأوا یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز