لغت نامه دهخدا خث.[ خ ُث ث ] ( ع اِ ) خس و خاشاک خشک گذاشته سیل. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || خاشه سیاه که بر سر آب رود. ( مهذب الاسماء ). || جامه غوک خشک دیرینه. ( آنندراج ). جل وزغ خشک دیرینه. ( ناظم الاطباء ). سرگین گاو که برجای اندایند. ( مهذب الاسماء )