حنبج

لغت نامه دهخدا

حنبج. [ حِم ْ ب ِ ] ( ع اِ ) شپش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). قمل. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
حنبج. [ حُم ْ ب ُ ] ( ع ص ) سطبر پرگوشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ستبر پرگوشت. ( ناظم الاطباء ). حُنابِج. ضخم. ( اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال کارت فال کارت فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال احساس فال احساس