حصیص. [ ح َ ] ( ع اِ ) شمار. عدد. عدة: حصیصهم کذا؛ عده آنان این است. || ( ص ) اسب که موهای تندی پاشنه او ریخته بود. - موی حصیص؛ موی ریخته. حصیص. [ ح ُ ص َ ] ( اِخ ) آبی است مربنی عقیل را بنجد. و عجلان و قشیر نیز با ایشان شرکت دارند. ( معجم البلدان ). حصیص. [ ح َ ] ( اِخ ) بطنی است از عبدالقیس.