لغت نامه دهخدا
توتید. [ ت َ تی ] ( ع مص ) مبالغه وتد. ( زوزنی ). میخ برپا کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تثبیت کردن، یقال: وتد اﷲ الارض بالجبال و اوتدها و وتدها. و یقال: وتد رِجْلَه ُ فی الارض؛ ای ثبتها... ( از اقرب الموارد ). || برخیزانیدن ذکر را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بر جای ماندن و اقامت کردن در خانه. || برآمدن و استوار و قوی شدن گیاه در کشتزار. ( از اقرب الموارد ).