تفاف

لغت نامه دهخدا

تفاف. [ ت ِ ] ( اِ ) ضُخُس. بقلة الیهودیة. خس الحمار. تلفاف. و آن قسمی دشتی یا بقل دشتی باشد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). در ترجمه ابن البیطار آرد: این نامی است بربری که به گیاهی اطلاق می شود که بعضی آنرا بقلةالیهودیة نامند و بعضی دیگر آنرا حس الحمار گویند. و به یونانی سونشوس است و دو نوع از آن یافت شود که نوعی وحشی و دارای برگهای خاردار است و نوع دیگر خوراکی و کشت شونده و شیرین و خوشمزه است. در تحفه حکیم مؤمن تفاق آمده است. رجوع به تفاق شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
می نگارد
می نگارد
هورنی
هورنی
طی کشیدن
طی کشیدن
تعداد
تعداد