اشحاص

لغت نامه دهخدا

اشحاص. [ اَ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ شحص. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به شحص شود.
اشحاص. [ اِ ] ( ع مص ) در تعب انداختن کسی را. || نفی بلد کردن کسی را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). تبعید کردن.