ریشهٔ واژهٔ اِستاذَنوک را میتوان در دو جزء اصلی آن، یعنی اِستاذ و پسوند تحبیب ـوک بررسی نمود. جزء نخست، اِستاذ، خود از ریشهٔ عربی «أ ذ ن» مشتق شده که به معنای اجازه دادن، شنیدن یا آگاه کردن است. این ریشه در زبان عربی بهصورت فعل أَذِنَ (اجازه داد) و نیز واژههایی مانند إِذْن (اجازه) و اُستُذِن (درخواست اجازه شده) به کار رفته است. در فارسی، اِستاذ بهصورت تاریخی بهمعنای آمرزشخواهنده یا طلبکنندهٔ اجازه بوده و در متون کهن، بهویژه در حوزههای عرفانی و ادبی، به کسی اطلاق میشده که با ادب و تواضع، نزد استاد یا بزرگی، اجازهٔ ورود یا انجام کاری را درخواست مینموده است.
پسوند «ـوک» در فارسی، یک پسوند تحبیب و تصغیر است که برای بیان کوچکی، محبت یا شفقت به کار میرود. این پسوند در واژههایی مانند پسرُک (پسر کوچک) یا دستُک (دست کوچک) نیز دیده میشود. بنابراین، ترکیب اِستاذَنوک بهصورت تحتاللفظی به معنای استاذ کوچک یا طلبکنندهٔ اجازهٔ محترم و دوستداشتنی است و احتمالاً برای خطاب کردن فردی با ادب و فروتن که در مقام درخواست اجازه است، با لحنی محبتآمیز و احترامآمیز به کار میرفته است. این واژه نمونهای از ترکیبسازیهای ظریف فارسی است که در آن، از ریشههای عربی و پسوندهای اصیل فارسی برای خلق مفهومی جدید و پراحساس استفاده شده است.
در متون تاریخی و ادبی فارسی، چنین واژههایی گاه در زمینه های خاصی مانند مناسبات عرفانی، مراسم درباری یا مکاتبات ادبی به کار میرفتهاند. اگرچه امروزه استفاده از اِستاذَنوک بسیار نادر است، اما بررسی آن نشاندهندهٔ غنای زبان فارسی و توانایی آن در تلفیق عناصر زبانی مختلف برای بیان مفاهیم دقیق و ظریف است. چنین ترکیبهایی نهتنها از نظر دستوری و اشتقاقی قابل تحلیل هستند، بلکه از منظر فرهنگی و تاریخی نیز بازتابدهندهٔ ارزشهایی چون ادب، تواضع و احترام در جامعهٔ فارسیزبان گذشته میباشند.