لغت نامه دهخدا
ابوبکربن سعدبن زنگی. [ اَ بو ب َ رِ ن ِ س َ دِ ن ِ زَ ] ( اِخ ) پنجمین اتابک سلغری فارس. بزمان پدر هفت سال محبوس بود و پس از مرگ سعد در 623 هَ. ق. بجای پدر نشست و بعض جزایر خلیج و چند شهر از هندوستان را مسخر و ضمیمه ملک فارس کرد. و با اوگتای قاآن ایلخان مغول از در اطاعت و انقیاد درآمد و خراجی بپذیرفت و فارس را از قتل و نهب مغلان صیانت کرد و اوگتای به وی لقب قُتْلُغخان یعنی پادشاه سعید داد. او ممدوح شیخ اجل مصلح الدین سعدی شاعر مشهور است که بوستان را به نام او و گلستان را به نام پسرش سعد کرده است:
علی الخصوص که دیباچه همایونش
بنام سعد ابی بکر سعد بِن ْ زنگیست.( گلستان ).که سعدی که گوی بلاغت ربود
در ایام بوبکرِ بِن ْ سعد بود.( بوستان ).