اشتراک معنوی در قرآن یکی از مباحث معناشناسی واژگان است که در فقهاللغه و علوم قرآنی اهمیت دارد. مقصود از اشتراک معنوی، واژهای است که برای یک مفهوم عام وضع شده و قابلیت انطباق بر افراد و مصادیق گوناگون را دارد. بنابراین، هرجا واژهای بتواند بر مجموعهای از اشیا یا موجودات به خاطر یک وجه مشترک اطلاق شود، آن واژه را مشترک معنوی مینامند. نمونه روشن آن، واژه «جسم» است که هم بر زمین و هم بر انسان و اشیای دیگر اطلاق میشود؛ زیرا همگی در ویژگی جسم بودن مشترکاند.
از نظر علمی، تفاوت اصلی مشترک معنوی با مشترک لفظی در این است که در مشترک لفظی، یک لفظ دارای چند معنا و چند وضع است، در حالیکه در مشترک معنوی لفظ تنها یک وضع دارد، اما بر معانی و مصادیق مختلف به دلیل وجود معنای مشترک قابل اطلاق است. به همین دلیل، در علم منطق گفته میشود مشترک معنوی همان «لفظ کلی» است. این کلی میتواند بهصورت متواطی باشد؛ یعنی بر همه مصادیق به شکل یکسان صدق کند، یا بهصورت مشکّک باشد؛ یعنی شدت و ضعف در صدق آن دیده شود، مانند مفهوم «وجود» که در مورد واجبالوجود قویتر و در ممکنالوجود ضعیفتر است.
در زمینه کاربرد قرآنی، اشتراک معنوی گاه در تفسیر واژگانی مطرح میشود که مصادیق متنوعی در قرآن دارند. برای مثال، واژه «ارض» در قرآن به زمینهای مختلف مانند مکه، مدینه یا سرزمین بنیاسرائیل اطلاق شده که همگی مصادیق یک مفهوم کلی یعنی «زمین» هستند، نه معانی جداگانه. همچنین واژگانی چون «جبل»، «جمع» یا «فتح» نیز چنین وضعی دارند. این نگاه، راهی برای پرهیز از پذیرش اشتراک لفظی و بازگرداندن معانی متعدد به ریشهای واحد فراهم میکند و نشاندهنده گرایش برخی دانشمندان به انسجام معنایی زبان قرآن است.