موی ریختن

لغت نامه دهخدا

موی ریختن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) مو ریختن. ریختن موی سر و صورت انسان. ریختن موی تن جانوران. ریختن موی بر اثر پیری یا بیماری. ( از یادداشت مؤلف ):
از دهان تو همی آید فژاک
پیر گشتی ریخت مویت از هباک.طیان.|| ترسیدن. هراسیدن. سخت واهمه داشتن از کسی. ترس داشتن از کسی. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

مو ریختن. ریختن موی سر و صورت انسان. ریختن موی تن جانوران. ریختن موی بر اثر پیری یا بیماری. یا ترسیدن.

جمله سازی با موی ریختن

💡 برآشفت و گفت این چه دیوانگیست نه‌خون ریختن رسم فرزانگیست

💡 دم خون ریختن از دیدن رویت مکن منعم که کس در حالت بسمل نبندد چشم قربانی