لغت نامه دهخدا
زهره زمین. [ زُ رَ / رِ ی ِزَ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) آزاددرخت، درختی است که به گرگان زهره زمین گویند... ( ذخیره خوارزمشاهی،یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به زهر زمین شود.
زهره زمین. [ زُ رَ / رِ ی ِزَ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) آزاددرخت، درختی است که به گرگان زهره زمین گویند... ( ذخیره خوارزمشاهی،یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به زهر زمین شود.
آزاد درخت درختی که به گرگان زهره زمین گویند.
💡 این بخش در سال ۱۳۸۶ شهر زهره نام گرفت. این شهر سابقاً با نام چم به معنی کنارهی رودخانه و خلف و عیسی دو برادر نامگذاری شده بود.
💡 آن مرد گفت: چگونه مى توانى او را بكشى و از دست بنى هاشم و بنى زهره در امانباشى ؟
💡 گویا خط پیشانیت ای زهره جبین است بیرون نتوان برد زابروی تو چین را
💡 هم گل سرخ و سمنی در دل گل طعنه زنی سوی فلک حمله کنی زهره و مه را ببری
💡 چو آسمانی پر زهره و مه و پروین چو بوستانی پر لاله و گل و سوسن
💡 در دهه ۷۰ شمسی، ایران با توجه به درخواست ایران از روس برای ساخت ماهواره زهره، فعالیتهای مشترکی با این کشور در زمینه فضایی انجام دادند..