گاو گدار

لغت نامه دهخدا

گاوگدار. [ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان جلگه افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان، واقع در 25000گزی جنوب باختری قصبه اسدآباد و 2000گزی باختر پیروسف. کوهستانی، سردسیر، دارای 469 تن سکنه، آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان قالی بافی راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
گاوگدار. [ گ ُ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان کزاز پائین بخش سربند شهرستان اراک، واقع در 22 هزارگزی شمال آستانه و 9 هزارگزی راه عمومی. دامنه، سردسیر، دارای 180 تن سکنه. آب آن از رودخانه کزاز و توره، محصول آنجاغلات، بنشن، چغندرقند، میوه جات. شغل اهالی زراعت و گله داری، جاجیم، ژاکت بافی، راه آن مالرو است از پل دوآب اتومبیل میرود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

فرهنگ فارسی

دهی در اراک

جمله سازی با گاو گدار

دهه ۱۹۶۰ پربارترین دوره زندگی گدار بود و او در این دهه هر سال به‌طور میانگین دو فیلم ساخت. بسیاری از این فیلم‌ها آثاری بس با ارزش بودند که در گذر زمان اهمیتشان آشکارتر شده و می‌شود.
رضاشاه، اولین پادشاه پهلوی، به روش‌های مختلف علاقه به هخامنشیان را برای ترویج ملی‌گرایی ایرانی و حمایت از مشروعیت رژیم خود ترویج می‌کرد. بناهای مهمی در تهران تحت نظارت باستان‌شناسان اروپایی، به‌ویژه آندره گدار، ماکسیم سیرو و ارنست هرتسفلد، از نظر اصالت سبکشان مورد بررسی قرار گرفتند. این بناها شامل شهربانی و بانک ملی ایران می‌شود.