کینه ٔ ایرج
فرهنگ فارسی
جمله سازی با کینه ٔ ایرج
به زین اندر آورد گلرنگ را سرش تیز شد کینه و جنگ را
بدو گفت کین شاه خورشیدفش که ایدر بیامد چنین کینهکش
بیامد دوان تا به آوردگاه چنین گفت با رستم کینه خواه
غبنم آمد که اژدهای سپهر تهمت کینه بر نهاد به مهر
نبود آن دم آن بد رگ کینه ساز که بانو دو مهمانش آمد فراز
پس لشکرش گرد هیتال داشت که در کینه در چنگ کوپال داشت