کله مسیح
جمله سازی با کله مسیح
ناز دم مسیح گران است بردلم این خار را نگرکه گرفته است خوی گل
مسیح گو گهر آفتاب را مفروش که از خزینهٔ ما شبچراغ می روید
عیسی، مسیح گشت چو راه سفر گرفت موسی،کلیمگشت چو افتاد در سفر
تویی علاج غم ما تویی مسیح دم ما ز مرگ باک نباشد که میخوریم دم تو
ای بوقت کودکی همچون مسیح هم معزّ و هم متین و هم فصیح
مرا این مسیح پیمبر نمود تو گفتی که او خود پیمبر نبود